سفارش تبلیغ
صبا ویژن

< هر ماه با یک شاعر احمد شاملو.....اخوان ثالث..... ه.الف سایه.....فروغ فرخ زاد .....شیاوش کسرایی جایی نرید هنوز ادامه دارد >

«عشق عمومی» - یاران هم کیش
نویسنده :  آرش

«عشق عمومی»

اشک رازیست

لبخند رازیست

عشق رازیست

 

اشک آن شب لبخند عشقم بود.

*

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی...

 

من درد مشترکم

مرا فریاد کن

*

درخت با جنگل سخن میگوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

و من با تو سخن میگویم

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه های ترا دریافته ام

با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام

و دستهایت با دستان من آشناست.

در خلوت روشن با تو گریسته ام

برای خاطر زندگان،

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام

زیباترین سرودها را

زیرا که مردگان این سال

عاشق ترین زندگان بوده اند.

*

دستت را به من بده

دست های تو با من آشناست

ای دیریافته با تو سخن میگویم

بسان ابر که با طوفان

بسان علف که با صحرا

بسان باران که با دریا

بسان پرنده که با بهار

بسان درخت که با جنگل سخن میگوید

 

زیرا که من ریشه های ترا دریافته ام

زیرا که صدای من

با صدای تو آشناست.

                                                                                     «احمد شاملو »


- چهارشنبه 83/10/23 ساعت 6:34 عصر

فهرست
7537 :کل بازدیدها
6 :بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب
لوگوی خودم
«عشق عمومی» - یاران هم کیش
جستجوی وبلاگ من
 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان
لینک دوستان
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
طراح آرش معصوم