چه بی تابانه می خواهم ات ای دوریت آزمون تلخ
! زنده به گوری
!چه بی تابانه تو را طلب می کنم
بر پشت سمندی
گویی
نوزین
که قرارش نیست
و فاصله
.تجربه ای بیهوده است
بوی پیرهن ات
این جا
و اکنون.-
کوه ها در فاصله سردند.
دست
در کوچه و بستر
حضور مآنوس دست تو را می جوید،
و به راه اندیشیدن
یآس را
رج می زند
بی نجوای انگشتان ات
فقط.-
و جهان از هر سلامی خالی ست
احمد شاملو